عكس العمل هاي شفا بخش

همانطور كه گفتيم بيماري علامت مبارزه بدن در مقابل مواد بيگانه و مضر اسـت كـه از بيـرون وارد
بدن انسان ميگردد. وقتي اين مبارزه در پاي انسان صورت ميگيرد ميگويند پاي فلان كس درد ميكند.
همينطور هم براي سردرد، دلدرد، كمردرد و غيره همين حـرف را مـي گوينـد. دليـل همـهي دردهـا و
بيماري ها يكي است، يعني همين سه عامل ذكر شده كه در جاهاي مختلف بدن دردهاي مختلفـي ايجـاد
ميكند. بايد گفت كه مسألهي ميكروب اصلاً مطرح نيست، چون ميكروب عامل بيماري نيست، عـاملين
اصلي بيماريهاي عفوني سلولهاي زائد هستند.
وقتي از خوراكهاي مرده سم به قدري زياد توليد ميشود كه بدن نميتواند آن را در خود جا بدهـد
يا با ادرار بيرون براند و در جريان خون باقي ميماند، انسان دلدرد، سـردرد و دردهـاي ديگـر احسـاس
ميكند. وقتي با يك دليل «نامعلوم» مانند تغيير غذا، آفتاب گـرم، بـاد گـرم، فعاليـت بـدني و غيـره يـك
قسمت از سموم انباشته شده حل ميشود، شخص درد احساس ميكند . اين كه مردم كوته بين بيماري نام
گذاشتهاند علايم مختلف بيماري اصلي ميباشد. اين درد كار بدن اصلي است كه جيغ ميزنـد و كمـك
ميطلبد، ولي پزشكان كوتاهبين عوض اينكه دليل اصلي بيماري را پيدا نمـوده و بـراي آن يـك چـاره ي
اساسي بينديشند با چند مسكّن اين صدا را خفـه مـيكننـد و روي سـموم موجـود سـموم تـازه اضـافه
مينمايند.
حالا از شما خواهش ميكنم اين قسمت را با دقت بخوانيد و خوب به ياد بسپاريد و هـيچ شـكي در
آن نداشته باشيد. وقتي كسي خوراكهاي مرده را كنار گذارده غذاي طبيعي مصرف مـينمايـد ايـن غـذا
اثرات شفادهندهي خود را بلافاصله نشان ميدهد. غذاي طبيعي، خوراكهاي مرده و هضم نشـده را كـه
در معده و در رودهها سرگردانند و همچنين سمومي را كه در جريان خون در گردش اسـت فـوراً جمـع
نموده از بدن خارج ميسازد . شخص در معده و رودههاي خود ناراحتيهايي مانند گـاز، اسـهال و غيـره
احساس ميكند. او اگر از اصل جريان خبر نداشته باشد خيال ميكند كه غذاي طبيعي به او ضرر رسانده
است. اين حرف واقعاً مسخره است. چيزي كه آدمي را مريض نمايد نبايد طبيعي ناميد. عده بـيشـماري
از مردم كه اين مطلب را خوب مطالعه نمينمايند به من مينويسند: «ما زندهخواري را امتحـان كـرديم و
ديديم كه غذاي طبيعي با بدن ما سازگار نيست ول كرديم ».
ميباشند، بعد از هفتهها و ماههـا 1 سمومي كه هنوز به صورت جامد در نيامده و مثل مادهي سريشمي
شروع به حل شدن ميكنند . اما آنهـايي كـه دههـا سـال پـيش در بـدن وارد شـده و مثـل سـنگ سـفت
گرديدهاند سالها طول ميكشد تا تدريجاً و به نوبت نرم شده به حال سريشمي برگردنـد و سـپس حـل
1
‐ Colloid
44
شده و از بدن دفع گردند. بيشتر دردهاي شديد كه مردهخوارها در بعضي جاهاي بدن احساس ميكننـد،
كار اين مواد سريشمي ميباشد. تا موقعي كه اينها كاملاً آب نگرديدهاند نميتوانند از پردههاي ارگـانهـا
عبور نموده داخل جريان خون بشوند و از بدن دفع گردند و در مدتي كه اينها در بندهاي استخوانها يـا
در عضلات در حركتند موجب دردهاي شديد ميگردند.
اين نوع عكسالعملهاي بدن در مقابل مواد بيگانه كه مـردم بيمـاري نـام گذاشـتهانـد هـم در موقـع
مردهخواري و هم در موقع زندهخواري مشاهده ميگردد، ولي اين كار در شرايط كاملاً مخالف همـديگر
انجام ميگردد. موقع مردهخواري سم دائماً از بيرون وارد بدن ميشود كه يك قسمت آن مطابق امكانات
بدن دفع ميگردد و باقي آن در يك جاي بدن انباشته ميگردد. اما در موقع زندهخواري هيچ گونه سـمي
از بيرون وارد بدن نميگردد بلكه سمومي كه در موقع مردهخواري در بدن جمع شده بود تدريجاً بيـرون
رانده ميشود. اين جريان به اين معني ميباشد كـه در شـرايط مـردهخـواري بعـد از هـر حملـه، انسـان
ضعيفتر و بيماري او عميقتر ميگردد، ولي در شرايط زندهخواري بعد از هـر حملـه، يـك قسـمت از
بيماريِ اصلي بيرون رانده ميشود و شخص سالمتر و نيرومندتر ميگردد.
اشخاصي را ميشناسيم كه (عده آنها زياد است) ميگويند «معدهي من ضعيف اسـت، هـيچ ميـوهاي
نميتوانم بخورم، همين كه قدري ميوه يا سبزي ميخورم مريض ميشوم.» او نميداند كه همين ميـوه او
را نه اينكه مريض نميكند بلكه فوري عكسالعمل شفابخش را شروع ميكند كه معده و رودههـاي او را
پاك نموده و او را از بيماري نجات ميدهد. اين شخص هميشه بيمار است، او بيمار است براي اين كـه
ميوه نخورده است. او بدون اين ميوه و سبزي هم هميشـه سـوء هاضـمه دارد. بـدن او دائمـاً در مبـارزه
است. گاه به گاه اشتهاي او را بند ميآورد كه معدهي او را از خوراكهاي زهرآلـود خـالي كنـد و بـه او
بفهماند كه به اين نوع خوراكها احتياج ندارد، ولي شخص معني اين را نميفهمـد، همـين كـه فرصـت
پيدا كرد دو برابر قبل ميخورد. اگر اين شـخص پـيش همـهي دانشـمندان، زيسـتشناسـان و پزشـكان
مردهخوار برود و بگويد فلان ميوه به من ضرر ميرساند چكار كنم، آنها همه با يك زبان جواب خواهند
داد: «اگر ميبينيد كه ضرر ميكند، نخوريد.» يك نفر از اينها پيشنهاد نميكند «حالا امتحـان كنيـد ده روز
فقط اين ميوه را بخوريد و ببينيد چه ميشود.» البته آنها هيچ وقت اين حرف را نميگويند از ترس اينكه
ممكن است اين ميوه آدمي را بكشـد، ولـي هـيچ وقـت فكـر نمـيكننـد كـه ممكـن اسـت گوشـت و
خوراكهاي مرده باعث مرگ مردم بشود.
حالا اگر من بگويم كه اين اشتباه «خيلي كوچك» باعث جنگهاي جهاني و همهي كشتارهاي كنوني
ميباشد مردم كوتهبين به من مـيخندنـد، همـينطـور كـه چهارصـد و پنجـاه سـال پـيش بـه كپرنيـك
ميخنديدند. وقتي او ميگفت كه زمين حركت ميكند همه ميگفتند چطور زمين حركت ميكنـد وقتـي
با چشمان خود ميبينيم كه زمين زير پاي ما ثابت ايستاده است. اكنون هم فلان شخص ميگويد چطـور
45
ميوه ضرر نميكند وقتي من ميبينم كه ضرر ميكند، همين كه ميخورم اسهال ميگيرم و يـا اينكـه بـين
ميوه خوردن يا نخوردن و جنگ چه رابطهاي بايد وجود داشته باشد. ولي من ميگويم و تكرار مـيكـنم
كه نه فقط رابطهاي وجود دارد بلكه يگانه دليل كليهي جنگها ميباشد. مردم همديگر را ميكشند بـراي
اينكه يك لقمه نان مرده و گوشت زهرآلود بيشتر به چنگ بياورند. به ضيافتهاي سياسي وارد شـويد و
ببينيد چه پولهايي خرج نمودهاند تا اين همه مواد سمي جمع كنند و آنها را بـه عـوض غـذا روي ميـز
چيدهاند، يا به سرزمينهاي آسيايي گشت بزنيد و مشاهده كنيد كه چطور ميليونها تُـن غـذاي فشـرده و
ارزنده مانند برنج را اول صاف نموده و سپس كشته به تفاله برگرداندهاند و به جاي غذا جلوي ميليونها
مردم گرسنه گذاشتهاند.
اگر اين آقا كه بنيادش ضعيف است و هميشه سوء هاضمه دارد و رنج ميكشد تصميم بگيـرد همـين
ميوه را كه از خوردن آن ترس دارد بخورد و چند روز عكسالعمل شـفابخش آن را تحمـل نمايـد او از
بيماري خود به كلي نجات پيدا خواهد كرد. براي سـريع نشـاندادن چگـونگي ايـن عكـسالعمـلهـاي
شفابخش بهترين نمونه، جريان سرگذشت بنده ميباشد.
گمان نميكنم كسي بيشتر از من گوشت خورده باشـد. مـن غـذا را فقـط خـوراك گوشـتي حسـاب
ميكردم. بيشتر خوراك من ران سرخ كـرده، مغـز، جوجـه، مـاهي، تخـم مـرغ، كبـاب، كوفتـه، كتلـت،
خورشتهاي مختلف و از اين چيزها بود. حتي پنير، كره، ماست و شير را هم غذاي حسابي نميدانستم
و فقط به گوشت اعتقاد داشتم. به آن كساني كه گوشت، عرق و سيگار مصرف نميكردند ميخنديـدم،
آنها را بيعقل حساب ميكردم. درست است كه از ميوه خوردن هيچ وقت ترس نداشـتم ولـي بـه آنهـا
چندان اهميتي نميدادم. وقتي با خوراكهاي گوشتدار و چربـيدار شـكم خـود را پـر نمـوده از خانـه
بيرون ميرفتم مادرم از عقب من صدا ميكرد «پس ميوه نميخوري ميروي؟» ميوه را هميشـه فرامـوش
ميكردم. به اين طريق كار من از بچگي سم ذخيره نمودن بود. ولي من يكي از اين «خوشبختها» بـودم
كه اين سموم را به همه جاي بدن پخش نموده بودم، يعني دهها نوع بيماري جمع نموده و تمام بـدنم را
پر از سم كرده بودم.
در بچگي همه نوع بيماريهاي كودكي را پشت سر گذاشتم، سـپس رماتيسـم، سـردرد، بـيخـوابي،
يبوست، اسهال، سرماخوردگيهاي متعدد، آنژين، دو نوع تيفوس سخت، خناق، بواسير سـخت، نقـرس،
برنشيت مزمن، ترشي معده، تصلب شرائين، فشار خون، بينظمي ضـربان قلـب و بـالاخره ورم سـخت
پاها، تنگي نفس، پروستات و ناراحتيهاي بيشمار ديگر مرا به حالي انداخته بودند كه در سـن پنجـاه و
سه سالگي به لب گور رسيده و هر دقيقه منتظر سكته بودم. دو قدم راه ميرفتم نفسم بند ميآمـد، خيـال
ميكردم ديگر پير شدهام. اگر بعد از قرباني دادن دو طفل بيگناهم، عقل به سرم نرسيده بود اكنون خيلي
46
وقت پيش استخوانهاي من پوسيده بودند ولي اكنون من از نو متولد شدهام و حالا ميفهمم كـه زنـدگي
واقعي چيست.
وقتي من مردهخواري را كنار گذاشتم، عكسالعملهايي كه در موقع حل شدن سموم ظاهر ميگـردد
در اولين روزهاي زندهخواري مشاهده ننمودم، شايد دليلش اين بوده كه در بدن من سموم سفت شـده و
براي حل شدن وقت لازم داشـت. در روزهـاي اول فقـط گـاز فـراوان و درد شـديد در روده احسـاس
ميكردم كه اصلاً اهميت نميدادم. در عوض از همان روزهاي اول سردرد، بيخوابي، ناراحتيهاي قلبي،
سنگيني و ترشي معده تقريباً از بين رفت. كمكم شروع كردم به راهپيمايي كه به زودي آن را به پنج شش
كيلومتر در روز رساندم، تا ونك ميرفتم و بر ميگشتم. مخصوصاً تند راه ميرفتم كه سموم بـه حركـت
بيفتند و حل گردند. احساس مينمودم كه تمام بـدنم در سـموم غـرق شـده، سـرم گـيج مـيرفـت، در
گوشهايم با صداي بلند موزيك ميزدند، ضربان قلب در مغزم طبل ميزد، خون سياه در نوك انگشـتان
دستهايم جمع شده و ميخواست آنها را بتركاند.
بين سمومي كه در بدن انسان خرابكاريهايي ايجاد ميكننـد از همـه مهمتـر و خطرنـاكتـر اسـيد
اوريك ميباشد. اين سم وقتي در بندهاي استخوانها و بيشتر از همه در شست پا جمع ميشـود و آن را
از حركت باز ميدارد نقرس ناميده ميشود. فشاري كه در موقع راهپيمايي بـه پاهـاي مـن وارد مـيآمـد
سبب شد كه از همه زودتر اسيد اوريك نقرسم حل شود. ايـن جريـان خيلـي جالـب اسـت، آدم كـاملاً
احساس ميكند كه چطور سم وارد شست پا ميشود و چطور از آنجا خارج ميگردد. موقع مردهخواري
وقتي سم جمع مينمودم و درد احساس ميكردم اين احساس را داشتم كه يك نفر با چكش تـقتـق بـه
شست پايم ميزند و سم را در آنجا پرس ميكند. ولي موقع زندهخواري كه سم از آنجا خـارج مـيشـد
احساس ميكردم كه درد (يعني سم) از آنجا مانند اشعه پيدرپي بيرون ميزند و بـه طـرف بـدنم پخـش
ميگردد. جالب اين بود كه اين دفعه درد مرا زياد اذيت نميكرد، بلكه در ايـن درد يـك راحتـي دلپـذير
احساس مينمودم. در موقع مردهخواري اگر كوچكترين حركتي به شست ميدادم از درد شـديد ضـعف
مينمودم، ولي بعد از مدتي زندهخواري هر قدر كه آن را فشار ميدادم ديگر هيچ اثـري از درد احسـاس
نمينمودم. در اولين سالهاي مطالعه وقتي يك تكه گوشت براي امتحان ميخوردم بعد از چنـد سـاعت
اسيد اوريك اين گوشت وارد شست ميگرديد و چكش كار خود را از نو آغاز ميكرد. دليلش ايـن بـود
كه جاي آنجا تازه خالي شده بود و مناسبترين مكان براي پذيرفتن سم تازه وارد بود.
حالا اين اول كار بود. همه جاي بدن من پر از سم بود كه لازم بـود آن را از بـدن دور سـازم. شـكي
نبود كه يك مقدار از اين سم هر روز حل ميشد و بدون اين كه ناراحتيهاي مخصوصي ايجـاد كنـد از
بدن خارج ميگرديد. با وجود اين در سالهاي اول زندهخواري سالي يكي دو مرتبه و بعـداً هـر دو سـه
سال يك مرتبه قسمت عمدهي اين سمها زير فشار غذاهاي طبيعي يكمرتبه حل شده، به خـون هجـوم
47
ميآورد و مرا چند روز «مريض» مينمود. اينطور موارد خودم را خسته و ضـعيف احسـاس مـيكـردم،
زياد ميل به خوردن نداشتم، ادرارم آلوده، غليظ، پررنگ و بدبو ميگرديد، بعضي موارد تب مختصـر نيـز
همراه بود. من به اين ناراحتيها چندان اهميتي نميدادم و به كار و فعاليت خود ادامه ميدادم، چـون بـه
دانايي طبيعت ايمان داشتم و ميدانستم اينها عكسالعملهايي هستند كه طبيعت براي نجـات مـن انجـام
ميدهد. بعد از پايان هر عكسالعمل من خودم را ده سال جوانتر، قويتر و سالمتر احساس مينمودم.
دوازده كيلو «لاغر» شدم. همهي دوستان و آشنايان مرا ديوانـه حسـاب 1 با اينكه من زياد «چاق» نبودم
ميكردند كه بر خلاف دستورات جدي اين همه «دانشمندان»، پزشكان و سـايرين خـودم را از پـروتئين
حيواني و از خوراكهاي «مقوي» و «كامـل» و «نيـروبخش» محـروم مـيسـازم و بـه نيسـتي و نـابودي
ميكشانم. متأسفانه عدهاي از آن آدمهاي «چاق» و «تقويت شده» كه بيشتر از همه نسبت به من دلسوزي
مينمودند اكنون زنده نيستند كه نتيجه كار را به چشم خود ببينند. سالهاي متوالي وزن بدنم بدون تغيير
ماند تا بالاخره همين امسال بعد از آخرين عكسالعمل (من اين طور فكر ميكنم) سه چهار كيلو به وزن
من اضافه گرديد.
قبل از شروع زندهخواري در نتيجه بيماري قلب، پاهاي من ورم كرده بودند، ورم نرم و خطرناكي كه
وقتي انگشت در آن فرو ميبردم اثر انگشتم چند دقيقه باقي ميماند. در سالهاي اول زنـدهخـواري ورم
از شدت خود كمي كاست، ولي تمام نشد. دو سه سال بعد يكدفعه شدت پيدا كرد كه چندين ماه طـول
كشيد. بايد دانست كه بيشتر موارد سم از هر راهي كه وارد بدن شده از همين راه هم بيرون ميرود. اگـر
با سردرد وارد شده با سردرد بيرون ميرود، همينطور هم با پادرد و كمـردرد و دلدرد و از ايـن قبيـل.
البته اين قانون نيست. يك روز در كوهستانهاي آبعلي زير آفتاب گرم راه ميرفتم، يكدفعه احسـاس
نمودم كه سرم گيج ميرود. به زور خودم را به خانه رساندم. ورم پاها ظاهر گرديـد، ادرارم آلـوده شـد،
سرگيجه مدتي ادامه پيدا كرد، هر وقت كه با زمين سر و كار داشـتم و سـرم را بلنـد مـينمـودم جلـوي
چشمانم سياه ميشد و نزديك بود ضعف نمايم. با وجود اين نيروي بدني من هيچ وقت كم نشد. وقتـي
اين عكسالعملها را پشت سر ميگذاشتم، خودم را مثل يك جوان بيست سـاله احسـاس مـينمـودم و
ورم جزئي كه هميشه داشتم يكدرجه سبكتر ميگرديد تا بالاخره چند سال پيش آخـرين دفعـه وجـود
خود را نشان داد و به كلي از من دست كشيد.
از همه جالبتر عكسالعملهايي بود كه پيرارسال و پارسال در پاهاي من به وجـود آمـد. سـه سـال
پيش يعني تقريباً بعد از سيزده سال زندهخواري در پاهاي مـن از زانـو بـه پـايين دردي ماننـد رماتيسـم
شروع شد كه چندان اذيت كننده نبود ولي شبها نميگذاشت راحـت بخـوابم. ايـن درد جزئـي هفـت

  • 65 كيلو با 165 سانتيمتر قد ١
    48
    هشت ماه ادامه داشت تا يك روز كه چمباتمه زده در باغچه مدتي با گلها مشغول بودم موقع بلند شدن
    در نتيجه يك حركت نامناسب ناگهان در زانوي راستم چنان درد شديدي احساس نمودم كه نتوانسـتم از
    جا تكان بخورم، مثل اينكه چيزي در زانوي من شكست. بعداً اين درد به تمام پاي من پخـش گرديـد و
    هفت هشت ماه طول كشيد تا تدريجاً از شدت خود كاسته و ناپديد گرديد. در ايـن عكـسالعمـل ادرار
    من از همه وقت ديگر آلودهتر شد، مثل اينكه قاطي با چرك بود كه زير شلوار مرا با رنگ زرد تند آلـوده
    مينمود.
    من البته كاملاً اطمينان داشتم كه اين همه عكسالعملها كار طبيعت است كـه بـدن مـرا از سـموم و
    بيماري خالي ميكند، ولي تعجب من در اين بود كه فكر ميكردم مگر چقدر سم جمعآوري كرده بـودم
    كه در مدت دوازده سيزده سال متوالي پيدرپي خالي ميشود و باز هم تمام نميگردد. خيلي در اين باره
    فكر نمودم تا بالاخره به ياد آوردم كه در سن هجده سالگي پاي راست من مخصوصاً در قسمت زانـويم
    درد رماتيسم گرفته بود كه دو سال مرا عذاب داد. حالا ميفهمم آن سمومي كه جلوتر از همه جمع شده
    و سفت گرديده است ديرتر از همه حل ميشود. رماتيسم مزبور سبب شده بود كه پاي راسـت خـود را
    نميتوانستم مثل پاي چپم تا نموده به پشت برسانم و يا روي آن چمباتمه بزنم، مثل اينكـه زيـر زانـويم
    چيزي بود كه مانع اين كار ميشد. اين همين اسيد اوريك بود كه پنجاه سال تمام آنجـا را اشـغال كـرده
    بود. بعد از پايان عكسالعمل، سم از آنجا بيرون رانده شد و اكنون پاي راسـتم مثـل پـاي چـپم آزادانـه
    حركت ميكند.
    اين نوع عكسالعملها نزد مردهخواران نيز مشاهده ميشود. ايـن «بيمـاري» ديسـك (Disk (صـفحه
    مدور بندهاي مفاصل نام دارد و سمومي كه در بندهاي مفاصل (بيشتر موارد در كمر و در ستون فقرات)
    قرار گرفتهاند گاهي در نتيجه يك حركت غير معمولي ميشكنند، متلاشي ميگردند و چنان درد شديدي
    ايجاد ميكنند كه شخص از هر گونه حركت باز ميمانـد. ايـن درد را از دو راه كـاملاً مخـالف يكـديگر
    ميشود از بين برد. يكي اينكه با پاك نمودن بدن از اسيد اوريك توسط زندهخواري به خون امكـان داده
    شود كه در راه خود اين سموم را شسته در خود حل نمـوده از بـدن بيـرون برانـد و ديگـري اينكـه بـا
    خوردن گوشت، ماهي و تخممرغ فراوان اسيد اوريك خون را به قدري بالا ببرند كه سم متلاشي شده به
    طرف آن راه پيدا نكرده به جاي اوليهي خود برگردد. اين بستگي به عقل پزشك يا خـود بيمـار دارد كـه
    كدام يكي از اين دو راه را انتخاب كند. آزمايشهاي طبي براي شناختن مقدار اسيد اوريك در خـون يـا
    ادرار هيچ مفهومي ندارد زيرا هيچ كس قادر نيست تشخيص بدهد كه ايـن اسـيد اوريـك بـه تـازگي از
    بيرون وارد بدن شده يا از انبارهاي بدن بيرون آمده است. مهمتر از همه هيچ كـس قـادر نيسـت مقـدار
    سمومي را كه در بدن مردهخوارها انباشته شده اندازه بگيرد.
    49
    بعضي از خوانندگان خيال ميكنند كه من از اين عكسالعملها خيلي رنج بردهام. عكسالعمـلهـايي
    كه ميتوان ناراحت كننده حساب نمود همهاش پنج شش دفعه انجام گرفت كه هر دفعه چهـار پـنج روز
    بيشتر طول نميكشيد. اين همه اذيت بيست و پنج روزه در مقابل يك گريپ يا يك آنژين يا يك مـرض
    عفوني ديگر كه در تمام عمر مردهخواريام گرفتـار آنهـا بـودم نـاچيز مـيباشـد. مخصوصـاً كـه حتمـاً
    ميدانستم چهار پنج روز ناراحتي اقلاً ده سال به عمرم اضافه ميكند.
    اين عكسالعملها تابع هيچ قانون خاصي نيستند. اينها بستگي به مقدار سموم انباشـته شـده و مكـان
    آنها دارد. ممكن است اين عكسالعملهاي شفابخش در بعضي اشخاص شديدتر از يك مرض معمـولي
    صورت بگيرد، چون سمومي كه در مدت دهها سال تدريجاً جمع شده يكمرتبه حـل مـيگـردد. شـدت
    عكسالعمل، نشانه سنگيني بيماري و سرعت معالجه ميباشد. نزد جوانهاي بيست، بيست و پـنج سـاله
    كه هنوز زياد سم و سلولهاي زائد جمع ننمودهاند ممكن است عكسالعمل به پنهاني انجام بگيرد، ولـي
    نزد اشخاص سالخورده خيلي شديدتر باشد. متأسفانه بعضي از مردم اين مطلب را دقيقاً مطالعه نميكنند
    و بعد از پنج روز يا يك ماه يا دو ماه از آغاز زندهخواري وقتي عكسالعمل شروع ميشود خيال ميكنند
    غذاي طبيعي به آنها ضرر رسانده، ميترسند و به پزشك مراجعه مينمايند. پزشك كوتاهبين آن علايـم را
    كه نشانه شروع بهبودي ميباشد مضر تلقي نموده، «مريض» را به مردهخواري بر ميگرداند. گاه كار ايـن
    كوتاهبيني به جايي ميكشد كه بعضي پزشكان به اغلب مراجعين مصرف ميوه و سـبزي زنـده را شـديداً
    قدغن مينمايند. با اين عمل وحشتناك آنها مردم را از غذاي طبيعي محروم سـاخته و بـه مـرگ حتمـي
    محكوم مينمايند. مخصوصاً آن كساني كه ميترسند ميوه بخورند و تصور ميكنند كه ميوه به آنها ضـرر
    ميرساند، بيشتر از ديگران احتياج به ميوه دارند، چون بيماري آنها به علت نخوردن ميوه به وجود آمـده
    است.
    ميخواهم يك نمونهي خيلي تأسفآور از اين كوتاهبينيها براي شما تعريف نمايم. يك آقـاي سـي،
    سي و پنج ساله به اسم مظفري كه در مؤسسه تبليغاتي فاكوپا، پست مهمـي داشـت دچـار مـرض قلبـي
    ميشود. از كمبود سلولهاي متخصص، رگها و دريچههاي قلب او خوب كار نمينمودند به طوريكـه
    ضربان قلب او خيلي نامنظم بود. پزشكان يگانه چاره را در آن ميديدند كه او به آمريكا برود و نزد يـك
    جراح «معروف»، قلب را عمل نمايد. اين آقا بعد از خواندن كتاب من به زندهخـواري پنـاه مـيآورد. در
    عرض دو ماه يا دو ماه و نيم، در فعاليت قلب او چنان بهبودي به وجود ميآيد كه پزشكان را به تعجـب
    مياندازد. خود بيمار از اين امر خيلي خوشحال بود. يك روز عكسالعمل شفابخش، يعني اصـل جريـان
    معالجه شروع ميشود، اگر او چند روز تحمل نموده بود براي تمام عمرش از بيماري نجات پيـدا كـرده
    بود، ولي بستگان او كه با زندهخواري شديداً مخالف بودند دور او جمـع مـيشـوند و بـراي او پزشـك
    ميآورند. معلوم است پزشكي كه نه در دانشگاه و نه در كتابهـاي طبـي راجـع بـه عكـسالعمـلهـاي
    5

اطلاعات کتابدانلود کتاب “خام خواریدانلود کتاب “پخته خواری یک عادت مرگ آور

دیگر مطالب مهم :واکسن نزنید! اطلاعات مهم و اضطراری!!

هم اکنون نسخه های با کیفیت بالا از نسخه های پارسی این کتاب ها را در اختیار دارید، این کتاب ها به زبانهای دیگری نیز منتشر شده اند.

این کتاب ها رایگان اند و نباید در هیچ جا بفروش برسند ؛ درنتیجه بعضی از فروشگاه ها که درحال چاپ و فروش نسخه های تحریف شده ی این کتابها هستند، متخلّف میباشند !

زرین پخش هنر .TAGS: 1540777 آلایاALAJEDDDUBDDSUBNAOPGPRAY FOR AMAZONTHE REAL PRICETHE TRUE COSTآب نداردآبیاریآبیایآتئیستآتئیسمآتش سوزیآتیستآتییستآدم فضایی هاآرشاویر تر هوانسیانآفت کشآلاجاآلاجهآلایاآلایا زیرنویس فارسیآلایهآموزش کاشت درختآموزش کاشت نهالآنتی ناتالیستآنتی ناتالیسمآهنگ جدیدآواتارآواتار پروفایلآوانسینآیلتسابعادابن سیناابن سینا گیاه خواراتاتانازیاخلاق گیاه خواریاخلاقیاخلاقیاتاداره فضای سبزادیسون خام خوارادیسون گیاه خواراربطان بیست پویاارگانیکارماسپاشاسپاشیکاسپایدرمناستان هااضطراریاف سی ایافراد چاقافزایش بیناییافزایش جمعیتاکو ویلجاکوویلجالاجاالاجهالایالایاالایهالیامتحان FCEامتحان آیلتسامتحان مجازیان ایانار سبزانارسبزانتی الکلیسمانجمن ترک اعتیادانجمن خام یاه خوارانانجمن گیاه خواریانجمن گیاهیاندیشمنداندیشهانسانیتانیانیشتین گیاه خوارانییاهدای خوناوانسیناوتانازیایسگا کردناینترب5ب6ب7ب85بارداری ممنوعبازیبازی دوبله فارسیبازی مرد عنکبوتی دوبل فارسبازی های قدیمیبازیگر جوکربازیهاباغ وحشباغ وحش ارمبچه بیا پایین سرمون درد گرفتبچه رئیسبخور و لاغر شوبرگ خواریبسکیبعد هابهترین کتاببهترین کتاب دنیابوف کوربی تی اسبی خدایانبیازیبیگانگانبیگانهبیگانه فرازمینیپپایداریپایشپدپر عمر ترین آدمپر عمر ترین مردپروفایل فیکپزشکپزشکیپسرانپسوریازیسپمادپنیر خام گیاهیپنیر گیاهیپودر میخکپوستپوست انارپوست موزپوکی استخوانپیو دی پایپیودیپایتاجیتار زدنتاری دیدتافلتاقلتبدیل آهنگ به نوتتبدیل صدا به نوت هاتبدیل نوت به آهنگتبلیغاتتحلیلتحلیل لثهتخفیفتراتراریختهترک اعتیادتعطیلتغذیه طبیعیتغذیه ی طبیعیتگتله موشتهرانتوازاتوازنتوازیتوطئه ی گاویتولید مثل بیش از حدتوماس ادیسون یک خام گیاه خوار بودجاست یوجکجلادجمعیت کمجنایتی علیه انسانیتجنگل سوزیجنگل کاریجهان های موازیجهش ژنتیکیجوانیجوکجوکرجوکر گیاه خوارچاقیچربی در رگ هاچربی ودر قلبچنارچنار تهرانچهارشنبه های سفیدحسیحکحیوان آزاریحیوان خواریحیوان کالا نیستحیوانات فضاییحیوانات کالا نیستندحیوانات ولگردخام گیاه خواری بی بی سیخام گیاه خواری صدای آمریکاخام گیاه خواری من و توخداپرستیخرج زندگی خام خواریخرج زندگی گیاه خواریخرید کتابخطرات گیاه خواریخطرات ماسکخمیر دندان طبیعیخمیر دندان گیاهیخمیردندان گیاهیخوار خاریخواکینخوام گیاه خواریخودکشی هدایتخوردن حشراتخوردن سوسکخوزستانخون دادنخون رسانیخونگیریخوواکینداروینداروینیسمدارینوسدانشگاه بدون کنکوردانلود مستندداود خدادوستداوود خدا دوستدختراندخترونهدرخت پالمدرخت خرما تهراندرخت کاریدرخت نخل در تهراندرختان تهراندرختکاریدرماندرمان بیماری هادرمان پسوریازیسدرمان پوکی استخواندرمان تحلیل لثهدرمان چاقیدرمان طبیعیدرمان همه چیزدرمان همه ی بیماری هادستگاه دفع حشراتدعا کنید برای آمازوندفع آفاتدکتردکتر آی کیودکترادکتریدنیای موازیدهان بند بردگیدهن بنددوبله فارسیدوختن دهاندوختن دهن بهرامدوربین زنداندیواررفع تاری دیدروستای همسوی با محیط زیستروغن پالمریزش موزئوسزرینزرین آذرزرین هنرزندانی هازندانیانزهرابزیباسازیساخت آهنگ از روی نوتساکنان زمینسام ماجراجوسحر مقدسسریرسریوسسگ آزاریسگ خوریسگ کشیسگ های ولگردسیریوسشادابیشاهدشکم خود را گورستان حیوانات نکنیدشکمتان را قبرستان حیوانات نکنیدشکنجهشهر بازیشهر بازی ارمشهرداری جنایت کارشهرستان هاشورش 57شیرشیر خام گیاهیشیر گیاهیشیر نخوریدشیر و پوکی استخوانصادقصادق هدایتضد الکلضد پلیسضد شورشضد واکسنضرر های نانضعف چشمضعف دیدطبیعتطنزطولانی ترین عمرعرضه و تقاضاعسلعسل در خام خواریعسل گیاهی نیستعسل و اخلاقعصر ابتذالعصر بازیعصر جدیدعصر دیجیتالعقیم سازیعقیم کردن حیواناتعقیمسازی سگ هاعکس آواتارعکس پروفایل دخترونهعلائمعلایمعلت مرگ آوانسیانعمر تولانیعمر طولانیعو عوعواملعوعوعوعو کنانغذا رسانیفرازمینیفرازمینی هافرازمینیانفرزندان آوانسیانفرکانسفروزمینی هافروشگاه خام گیاهیفروشگاه گیاهیفضافضای سبزفضایی هافلسفهفلسفیدنفمینیستفمینیسمفواید برنجفواید سوسکفواید گیاه خواریفواید نانفیلسونفیلم قدیمیفیلمفارسیفیمسازییفیملفیمینقارچ خواریقارچ خورقارچ خوریقدرت بیناییقیمت حقیقیکارنامهکاریکاتورکاشت درخت در خیابانکاشت درخت در منزلکاشت درخت در وچهکاماکاهش وزنکاهش وزن سریعکاهش وزن گیاهیکتاب اخلاقیکتاب تخیفکتاب درسیکتاب رایگانکتوژنیککچلکچلیکشاورزی فشردهکشتار دسته جمعیکشور هاکلاس زبان حضوریکمبودکمبود B12کمبود آبکمبود ب12کمبود بی 12کمبود ویتامینکنترلکنترل انسان هاکنترل ذهنکنش و واکنشکوچهکوویدکیودی پایکیودیپایگام دومگذارش حیوان ازاریگذر نامه واکسنگذرنامه کروناییگزارش حیوان آزاریگلوبالیسمگوشتگوشت دولتیگوشت سگگوشت گربهگوشتیرانگونه پرستیگیاه خاریگیاه خواران عسلیگیاه خواری انیشتینگیاه خواری در جامعهگیاه خواری فشردهگیاه خواری و اسلامگیاهخواری و اخلاقگیم دوبلهگیه خاریگیه خواریلاپایشلاغریلاغری سریلاغری سریعلبنیات گیاهیلثهلغورما و فرازمینی هاماسکماسک بردگیماسک بی ماسکماسک رایگانماهیماهی حیوان نیستماهی حیوون نیستماهی سین ندارهماهی عیدماهی قرمزماهی قرمز عیدماهی هفت سینمحل تزریق واکسنمدارسمدرسهمدرسه حضوریمدرسه ی هبولا ها دوبله فارسیمدرنمرد ستیزیمرد عنکبوتیمرغ دولتیمرگ فرزندانمرگ کودکانمستر بیستمستر تیسترمستندمستند قیمت واقعیمشاهیر خام خوارمشاهیر گیاه خوارمضرات برنجمضرات پالممضرات نانمعنویمعنویتمکانیکمکانیکیملخ خوارانملخ خوریململانیممنوعیتممنوعیت تاترمنطقهمنطقه 1موشگیرمولتی ورسمیان ستاره ایمیز غذای خام خواریمیکانیکمیکسمیلمیوه خوارمیوه خورنرم کنندهنژاد پرستینسل جدیدنعیمنه به واکسننه به واکسن اجبارینهال کاریهسیهک دورین مدار بستههککهلاکوهنرهیرماهیرمانهیولاهاواپایشواک سمواکسمواکسن اجباریواکسن کنکورواکسیناسیونواکسیناسیون دانش آموزانواکسیناسیون دانشجویانواکین فنیکسواکین فونیکسواکین فینیکسوجترینورزشورزش حرفه ایورزش گرانویتامین ثویرگولویروس تاج دارویکتور آوانسیانیوتایوتان

دیدگاهتان را بنویسید