برای بیش از یک قرن، هالیوود ذهن مخاطبان در سراسر جهان را به شور و هیجان آورده است. میراث این سینمای بزرگ در نیمه اول قرن بیستم، که استانداردهای صنعت فیلم را تعیین کرد، اغلب کلاسیک نامیده میشود. اما همراه با تغییرات جامعه آمریکا، خود هالیوود نیز تغییر کرده است.
تولد یک ملت و جستجو برای زبان جدید
بارها در مورد طبقهبندی هالیوود بر پایه سالهای متفاوت نکاتی شنیدهایم؛ با این حال، بیشتر محققان سینما به این نتیجه رسیدهاند که شکل گیری هالیوود کلاسیک به دوران سینمای صامت – در دهه 1910، زمانی که سینما زبان منحصر به فرد خود را شکل داد و متفاوت از تئاتر شد، بازمی گردد. پایان عصر طلایی هالیوود معمولاً با ظهور موج جدید آمریکایی، به اصطلاح هالیوود جدید، در دهه شصت میلادی همراه است.
نقطه عطفی در تاریخ هالیوود و در واقع سینمای جهان، فیلم «تولد یک ملت» ساخته دیوید گریفیث بود که در سال 1915 اکران شد و درباره پیامدهای جنگ داخلی آمریکا بود که ابتدا جامعه درونی این کشور را متفرق و سپس آنها را متحد کرد.
در چارچوب این مقاله، چیز دیگری مهمتر است: نکته اینجاست که از حماسه سه ساعته گریفیث (در آن زمان بیشتر فیلمها هنوز فیلم کوتاه بودند) بود که به اصطلاح «سبک بزرگ هالیوود» شروع شد. فیلمی در مقیاس بزرگ و در عین حال مبتکرانه که مخصوصاً برای اولین بار از تدوین موازی در آن استفاده شد و یک موفقیت تجاری چشمگیر بود که هزینههای هنگفت تولید آن دوران را جبران کرد. بنابراین، شاید برای اولین بار، هالیوود نشان داد که چقدر میتواند بر ذهن مردم تأثیر بگذارد.
اما با ورود صدا به سینما، سیستم استودیویی در هالیوود شکل گرفت. پنج استودیو بزرگ عملاً کل صنعت فیلم ایالات متحده را کنترل میکردند. آنها نه تنها در تولید، بلکه در توزیع آثار سینمایی نیز مشغول بودند. فیلمها در «بستههای» پنجگانه به صاحبان سینماهای مستقل عرضه میشد که تنها یکی از آنها موفق بود و بقیه به نتیجه مورد نظر که دیده شدن بودن نمیرسیدند. نکته مهم در سیستم استودیویی هالیوود این بود که از همان ابتدا همه چیز، از فیلمنامه تا ویرایش نهایی به شدت توسط روسای شرکتهای فیلم کنترل میشد و تولید فیلمها مانند کارخانههای خودروسازی فورد در خط مونتاژ قرار میگرفت.
در نتیجه سیستم استودیویی نه تنها قوانین تولید یکسان، بلکه زبان مشترک فیلم را نیز تشکیل میداد. از اواخر دهه 1920، همزمان با رشد صنعت، تا دهه 1960، بیشتر فیلمهای هالیوود در دستههای ژانر واضحی قرار میگرفتند: وسترن، موزیکال، بیوگرافی، درام دادگاهل، تریلر پلیسی و نوآر به همراه آثار کمدی اسلپ استیک و ترسناک. در آن دوران هر ژانر دارای مجموعهای از تکنیکها بود که از فیلمی به فیلم دیگر تکرار میشد.
در عین حال، صرف نظر از ژانر، سینمای کلاسیک هالیوود با ویژگیهای مشترک برای من مخاطب مشخص میشود. بنابراین، روایت آنها تقریباً لزوماً خطی است. برای مثال اگر در این آثار از فلاش بکها استفاده میشد، بدون شک این استفاده مانند فیلم کازابلانکا برای معرفی شخصیتها به داستان استفاده میشد. همچنین حرکت دوربین و تدوین نیز در این دوره تا حد امکان در یک چرخه ثابت قرار داشت. بنابراین، بیخود نیست که چنین وفور پلانهای متوسطی در فیلمهای آن سالها وجود دارد. از نظر فنی، یک سکانس بصری یکپارچه قرار بود در آن دوران توهم واقعیت آنچه را که در حال رخ دادن است ایجاد کند، حتی اگر قهرمان، مانند دزد بغداد (1940)، روی فرش جادویی پرواز میکرد.
البته، باید توجه داشت که استثناهای بزرگ نیز در آن دوران وجود داشت. «همشهری کین» (1941) ساخته اورسن ولز با میزانسنهای عمیق، زوایای عجیب و غریب و حرکت فعال دوربین درون کادر، منتقدان و بینندگان آن زمان را شگفت زده کرد. این تصویر پیشگام بر نظریه پردازان سینمای مولف فرانسوی و پس از آنها بر کارگردانان هالیوود جدید تأثیر عمیقی گذاشت.
اما اگر بخواهیم بگوییم هالیوود از کجا کمی شروع به تغییر کرد باید به دهه چهل میلادی اشاره کرد. هرچند در این دوران زمان تغییرات اساسی آنها هنوز نرسیده بود، اما در دهه 1940 بذرهای لازم کاشته شدند. در سال 1948، دادگاه عالی ایالات متحده به پارامونت پیکچرز دستور داد تا سینماهای خود را بفروشد که اولین گام در فروپاشی «ادغام عمودی» در سیستم هالیوود بود.
در عرض چند سال، تمام استودیوهای بزرگ سینمای زنجیرهای خود را فروختند. بسیاری این زمان را اگر نه پایان، ولی آغاز پایان هالیوود طلایی میدانند. سود استودیوهای بزرگ در در این دهه مقابل پسزمینه افزایش حق امتیاز توزیعکنندگان و صاحبان سالن به سرعت کاهش یافت. در نتیجه به نوبه خود، شرکتهای مستقل کوچک و با آنها نویسندگان مستقل جوان در این دوره شروع به ظهور کردند.
در این بین و در دهه 1950 هالیوود با یک رقیب در حال ظهور روبرو شد: تلویزیون. استودیوهای بزرگ همچنان سعی میکردند با تولیدات شگفتانگیز مجلل و در مقیاس بزرگ مانند «بن هور» با چارلتون هستون، تماشاگران را به سالنهای سینما بکشانند، اما دوران اوج آنها کوتاه بود. حتی در این دوره مشخص همه آشکارا به کلئوپاترا چهار ساعته (1963) با بودجه بیش از حدش میخندیدند. و بدتر از آن این است که آنها خستهکننده بودند.
در نتیجه سینماهایی که تماشاگرانشان به سرعت در حال جوانتر شدن بودند، خالی میشدند و تهیهکنندگان مجبور بودند از سرانجام به فارغالتحصیلان جوان مدرسه سینما تکیه کنند. با این رویکرد دهه 1960 به نقطه بازگشتی برای آمریکا و هالیوود قدیمی تبدیل شد. البته سقوط سیستم استودیویی همچنین منجر به از دست دادن زبان یکپارچه فیلمها شد؛ این یعنی سینمای ژانری خلوص خود را از دست داد، روایت پیچیدهتر شد و تکنیکهای سینمایی برجستهتر شدند. هرچند بقایای سیستم قدیمی هنوز تا اواسط دهه شصت پابرجا بود.
مخاطبان جوانتر و فناوریهای جدید
در سال 1975، آروارههای اسپیلبرگ درباره یک کوسه قاتل غول پیکر منتشر شد. موفقیت باورنکردنی فیلم باعث ظهور پدیده جدیدی در سینما به نام بلاک باستر تابستان شد. فیلمهای پر هزینه با جلوههای ویژه در مورد مبارزه با هیولاهای شگفت انگیز نیز در هالیوود کلاسیک به فراوانی فیلمبرداری شدند. فقط کینگ کنگ را در همین موضوه به خاطر بسپارید. اما سازندگان Jaws سیستم کاملا متفاوتی را برای تبلیغ فیلم پیشنهاد کردند. به لطف تبلیغات قدرتمند، فیلم حتی قبل از اکران به عنوان یک رویداد ملی در آمریکا پیش بینی میشد.
و با این حال، آرواره در ابتدا به عنوان یک آزمایش بسیار موفق تلقی شد. جنگ ستارگان لوکاس که دو سال بعد ظاهر شد، سرانجام صنعت فیلم را به کلی تغییر داد. افسانه فضایی درباره جدایها با هدف مخاطبان نوجوان، علیرغم نظرات شکاکان در سیستم هالیوود، جهان را تسخیر کرد. تماشاگران جوان به سینماها هجوم بردند و درخواست بیشتری برای دیدن چنین آثاری کردند. در نتیجه این روند جدید سینما، داستان روشنفکرانه بی تکلف اما درخشان با جلوههای ویژه پیشرفته توسط روسای هالیوود به عنوان فرمولی تغییرناپذیر برای موفقیت تلقی شد.
اکنون در این مدل از سینما نقش جلوههای ویژه نیز تغییر کرده است که کیفیت آن در دهه گذشته تقریباً به معیاری عینی از شایستگی فیلمها تبدیل شده است. اگر نویسندگان جلوههای ویژه را خراب کنند، نه بازیهای عالی و نه یک داستان جذاب، فیلمی را از شکست نجات نمیدهند. برخی از فیلمها، مانند آواتار یا ماتریکس، حتی در مرحله تصور ایده بدون فناوریهای دیجیتال جدید امکانپذیر نبودند.
این مدل جدید حداقل تعداد بی پایانی از بازسازیها، دنبالهها، راه اندازی مجدد و سایر راه اندازی مجدد فرنچایزها را تایید میکند.